تاریخ: 20 تیر 1398- منبع: دویچهوله: سی سال پیش یک شهروند آلمان شرقی قصد داشت از طریق سفارت جمهوری فدرال آلمان در پراگ به آلمان غربی فرار
کند. او یک چمدان چهارخانه قرمز رنگ به همراه داشت. چمدان همانجا ماند. سفارت آلمان اکنون به دنبال صاحب چمدان میگردد.
در سپتامبر سال ۱۹۸۹ یک شهروند آلمان شرقی چمدان میبنند و به سمت پراگ حرکت میکند. در این زمان باغ سفارت آلمان غربی پناهگاهی شده برای هزاران شهروند مهاجر از آلمان شرقی (جمهوری دموکراتیک آلمان) که خواستار آزادیاند.
اکنون سی سال پس از آن روزها یک چمدان یاد آن روزهای پرتلاطم را زنده میکند. محتویات چمدان را هرچند خالی کردهاند اما چمدان مثل همان روزهاست و تغییری نکرده؛ قرمز رنگ، چهارخانه با زیپی سرتاسری.
این چمدان ۳۰ سال تمام در خانه یک زن آلمانی ساکن پراگ نگهداری شده است.
در سپتامبر سال ۱۹۸۹ بسیاری از اهالی پراگ پشت حصار باغ سفارت آلمان جمع میشدند تا انبوه مهاجران را از نزدیک با چشم خودشان ببینند و پوشاک، خوراکی و دیگر وسایل مورد نیاز کوچک را به هر طریقی که میشد به دست آنها برسانند. یکی از این افراد، صاحب کنونی چمدان بود.
در مسیر رسیدن به سفارت و بالا رفتن از حصار سفارت، به دختر خواهر خود گفته بود که جعبه را کجا گذاشته. باید دختر خواهرش می رفت و این جعبه را از محل نگهداری امانات در ایستگاه قطار تحویل می گرفت و برای خاله اش می آورد. خود وی برای آنکه کسی به نیت او شک نکند که قصد پناهده شدن به سفارت را دارد، از آوردن چمدان خودداری کرده بود.
وقتی دختر خواهر به سفارت رسید و چمدان را تحویل صاحب آن داد، باقی پناهده ها به سوی او هجوم آوردند. آنها هم چمدانشان را در صندوق امانت گذاشته بودند و از او می خواستند رفته و چمدانشان را بیاورد. هر دفعه کلیدی از پناهنده ای می گرفت و به سمت ایستگاه قطار حرکت می کرد. چمدان را از صندوق بیرون کشیده و راهی سفارت می شد و آنرا از بالای حصار به درون سفارت پرتاب می کرد تا کلید بعدی را بگیرد و دوباره راهی ایستگاه شود.
جمله نیمهکاره مشهور
شب سی سپتامبر ۱۹۸۹ به دیوار سفارت رسید این بار با یک چمدان کوچک چهارخانه قرمز در دست. برای تحویل دادن. اما در بین پناهجویان ولولهای به پا بود. گفته میشد که گنشر به سفارت آمده.
هانس دیتریش گنشر، سیاستمدار آلمانی، در آن زمان وزیر امورخارجه و معاون صدراعظم بود. تقریبا حوالی ساعت ۷ شب گنشر در بالکن سفارت ظاهر شد و سخن آغاز کرد: «امروز نزد شما آمدیم تا به اطلاعتان برسانیم که اجازه خروج شما ...» این جمله نیمهکارهی گنشر به یکی از مشهورترین جملهها در تاریخ آلمان بدل شد. ادامه جمله او در میان فریادهای شادی و خوشحالی جمعیت، شنیده نشد.
در این گیرو دار خبر رسید که پناهنده ها از سفارت می توانند با قطار طرف آلمان غربی راه بیافتند. همه انگار به آنی اتفاق افتاد. ناگهان باید همه بلند می شدند و هر آنچه داشتند با خود می بردند داخل قطار تا راهی جهان آزاد شوند. و در این بین یک وسایلی جا ماند از جمله همین چمدان قرمز رنگ.
سفارت به دنبال صاحب چمدان
چمدانی کوچک با تاریخی بزرگ، خالی اما پر از خاطره. اکنون کریستوف ایزرانگ، سفیر کنونی آلمان در پراگ قصد دارد به مناسبت سی امین سالگرد این واقعه و حضور مهاجران جمهوری دموکراتیک آلمان، صاحب چمدان را پیدا کند. برای همین منظور سفیر آلمان از مردم خواسته، اگر نشانه و اشاره جدیای برای یافتن صاحب چمدان دارند، به سفارت خبر دهند.
روز بیست و هشت سپتامبر جماعتی که آن روز در سفارت آلمان در پراگ جمع شده بودند دوباره دور هم جمع خواهند شد تا جشن بگیرند و دیدارها تازه بشود بعد از همه این سالها. سفارت آلمان بسیار امیدوار است در اینچنین روزی بتواند صاحب چمدان را پیدا کرده و به او بازگرداند. البته اگر این اتفاق بیافتد، یک خواسته مهم سفارت از او خواهد داشت: داستان او بعد از راهی شدن با قطار. چه بر او گذاشت، اینکه پناهنده شده و راهی غرب شد راضی هست یا نه.
منبع این مطلب در این لینک از دویچه ولی می باشد با تغییرات جزئی که در آن داده شد.